- پیش از پرداختن به مطالب مطرح شده لازم است یک نکته را در ابتدای پاسخ متذکر شویم. در معرفی منتقد، گرایش وی در رشتۀ باستانشناسی به شکل «گرایش پژوهشهای هخامنشی» دانسته شده است. تلاش ما برای یافتن یک چنین گرایشی در گروههای باستانشناسی دانشگاههای ایران منتج به نتیجۀ مشخصی نگردید و معلوم نیست این گرایش نوشته شده دقیقاً در کدام گروه یا مؤسسۀ باستانشناسی در مراکز دانشگاهی ایران و خارج از ایران وجود دارد که منتقد از آن مؤسسه مدرک دکترای باستانشناسی خود را با «گرایش پژوهشهای هخامنشی» دریافت نموده است. چیزی که برای مرکز مشخص است این است که منتقد چند سالی است با مدرک دکترای باستانشناسی با گرایش تاریخی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده است. اینکه فرد مذکور در جای دیگر مدرک مضاعف دکتری در باستانشناسی با «گرایش پژوهشهای هخامنشی» دریافت نموده برای این مرکز مبهم است.
- همچنین نیاز است به درآمد مطلب منتشر شده نقدی وارد نماییم. درآمد این مطلب یعنی «نقدی بر صلاحیت علمی فردی که در فیلم های منتشر شده توسط پایگاه میراث جهانی تخت جمشید به بهانه متخصص بودن گل نوشته های 2500 ساله را به شکل غیر ضرور در دستان خود چرخانده، آنها را مکرر با انگشتان خود لمس کرده و خوانشهایی غیردقیق ارائه میدهد» کاملاً جهتدار و مغرضانه بوده است. نخست اینکه یک صفحۀ اینستاگرامی به نام میراث خبر توانایی بررسی «صلاحیت علمی» هیچ فردی را در هیچ حوزۀ تخصصی ندارد. بدیهی است که صلاحیت علمی یک متخصص را در جایی خارج از صفحات خبری و اینستاگرامی میسنجند. دوم اینکه «غیرضرور» بودن لمس کردن الواح نیز از نتیجهگیریهای مغرضانه و بدون ارزش علمی این صفحۀ خبری است. ضرورت و عدم ضرورت این کار پیشتر به صورت مکرر چه در صفحۀ رسمی پایگاه میراث جهانی تخت جمشید و چه در جوابیه به خبرگزاری ایلنا بحث شده است.[1] در رابطه با آنچه که در درآمد این متن به شکل «خوانشهایی غیردقیق» توصیف شده است نیز باید همین نکته را تکرار نمود که دقیق و غیردقیق بودن خوانشهای متخصص از الواح گلی در حوزۀ صلاحیت یک صفحۀ خبری نیست و این مرکز نیز در مورد «دقیق» بودن خوانشهای دکتر سهیل دلشاد توضیحات مبسوطی داده است. بنابراین لازم است این صفحه در رابطه با نوشتن مطالبی از این دست هم جانب احتیاط و هم جانب بیطرفی را رعایت کند.
- ضمن احترام و تعظیم به همکاران باستانشناس شرافتمندی که دلسوزانه و بدون هیچ چشمداشتی در محوطههای مختلف به کاوش میپردازند و جامعۀ علمی (از جمله زبانشناسان) را از نتایج زحمات خود بهرهمند میسازند باید بگوییم که نویسندۀ نقد مذکور بنابر توضیح خود مدرک دکترای باستانشناسی با گرایش تاریخی (و نه گرایش پژوهشهای هخامنشی!) دارد. پس طبیعتاً انتظاری از داشتن تخصص در حوزۀ کتیبهشناسی، زبانشناسی و مطالعات مرتبط با خط میخی از فردی که در حوزۀ باستانشناسی تحصیل نموده است، انتظاری فراتر از حد تصور است. کم اینکه انتظار ورود به مسائل عمیق باستانشناسی از متخصصین حوزۀ زبانشناسی و کتیبه شناسی انتظاری بیهوده است. اینکه شخصی به حوزۀ دیگری مانند کتیبهشناسی بنابر علاقۀ شخصی یا الزامات کاری ورود نماید و حتی آثار علمی در این حوزه تولید و منتشر نماید طبیعی است. ولی مسئله از آنجا آغاز میشود که شخصی بدون اطلاع از مقدمات مسائل زبانشناسی و کتیبه شناسی با عنوان تازۀ «دکترای باستانشناسی، گرایش پژوهشهای هخامنشی» به مسائل تخصصی زبانشناسی و کتیبه شناسی ورود انتقادی میکند و مسائل اشتباهی را مطرح مینماید که دانشجویان ترم اول رشتۀ زبانهای باستانی در مقطع کارشناسی ارشد نیز بر آن واقف هستند.
- این مرکز متأسف است که بار دیگر مجبور شده کارهای پژوهشی مهم خود را رها نموده و وقتی را برای توضیح واضحات و مقدمات خط میخی و کتیبهشناسی اختصاص دهد. قبلتر در رابطه با دست گرفتن الواح و کتیبهها بحثهای فراوانی مطرح شده و نیازی به تکرار مکررات نیست. در مورد تخصص و تحصیلات دکتر سهیل دلشاد نیز به اندازۀ کافی مدارک در فضای مجازی وجود دارد. نیازی به بحث مکرر در مورد مدرک و تخصص ایشان وجود ندارد. در رابطه با مسئلۀ نقد براساس گفتههای شفاهی متخصص در یک فیلم هم مطالب واضحی مطرح شده است. با این حال مورد اخیر بار دیگر به شکل کوتاهی بحث خواهد شد.
- منتقد در بحث خود با ارجاع به «نظر کارشناسان» چنین نتیجه میگیرد که «تنها وقتی در دست گرفتن و لمس و در دست چرخاندن گل نوشتهها میتواند حتی توسط افراد متخصصص و زبان شناس توجیه پذیر باشد که در پس آن انجام یک کار پژوهشی تخصصی اصیل نهفته باشد». مشخص نیست که کدام یکی از کارشناسان حوزۀ خط میخی و کتیبهشناسی این نظر را مطرح کردهاند و در کجا این نظرات منتشر شده است. نقل قول مبهم از «کارشناسان» البته تازگی ندارد و شخصی دیگر نیز چندی پیش از نگرانی «کارشناسان» داد سخن سرداده است و با مراجعه به مطالب وی متوجه نشدیم دقیقاً کدام کارشناس متخصص در حوزۀ خط میخی و کتیبهشناسی آنقدر نسبت به دست گرفتن الواح نگران است و این نگرانی به چه سبب است؟ اصلاً کدامیک از کارشناسان منتقد در دست گرفتن الواح، تجربۀ کار با این الواح را داشتهاند که اکنون برای دست گرفتن لوحی گلی توسط فردی که از تجربه و دانش کافی در این زمینه دارد آنقدر مضطرب شدهاند؟ بدیهی است که فیلمهای مذکور برای آشنایی عموم مردم و علاقمندان تهیه شده است همانطور که متخصصین خط میخی در سرتاسر جهان از این دست فیلمها و مستندها تهیه میکنند و دقیقاً هدف این متخصصین آگاهی بخشیِ عمومی است نه خوانش جزء به جزء نشانههای یک لوح مفصل با رعایت دقیق مخارج تلفظ و سایر جزئیاتی که برای عموم مردم بلا استفاده است. گویا این شخص که مدرکی در حوزۀ باستانشناسی با گرایش تاریخی دارد و همچنین یکی دو تن از آن دسته از «کارشناسان» که در جایی با نام خود نظر دادهاند و البته تخصصی در حوزۀ خط میخی و کار با الواح و کتیبهها ندارند، در نوشتن و مطرح نمودن نقدهای خود از فیلمها و تصاویر موجود در فضای مجازی از متخصصین به نام داخلی و خارجی در حوزۀ خط میخی آگاهی نداشتهاند که اینگونه با این مسئلۀ بدیهی برخورد انتقادی میکنند. باعث تأسف است که علی رغم مطالب و تصاویر متعددی که پایگاه منتشر کرده است، همچنان برخی بر عدم اطلاع خود اصرار میکنند.
- 6. متأسفیم که میبینیم منتقد بدون در نظر گرفتن پاسخ مرکز در رابطه با نقد پیشینِ وی از خوانش الواح که در خبرگزاری ایلنا به تفصیل منتشر شد، بازهم اصرار بر وجود «اشتباهات فاحش، کاربردهای نادرست واژگان و عدم توانایی برای یک ارائه سلیس و روان از متنها» در خوانش الواح توسط دکتر سهیل دلشاد را دارد. این اصرار وی تنها از یک مسئله ناشی میشود و آن هم عدم تسلط و تخصص در حوزۀ کتیبهشناسی، زبانشناسی و مطالعات میخی است چرا که همانطور که پیشتر بدان اشاره شد، منتقد دارای مدرک دکتری در رشتۀ باستانشناسی با گرایش تاریخی است.
- ابراز «تردید» نسبت به «دانش، تخصص و صلاحیت» یک فرد مانند مشاور پایگاه میراث جهانی تخت جمشید در حوزۀ زبانشناسی و کتیبه شناسی حق هر فردی است. اما به همان میزان انتظار میرود افرادی که چنین تردیدی دارند به اندازهای از مکتوبات شخص مورد تردید و همچنین رشته، محل تحصیل و تخصص وی مطلع گردند که نیاز به توضیح مکررات نباشد.
- بدیهی است که تکیه بر مداخل تلفظ یک واژه در یک فیلم کوتاه مستند نشاندهندۀ تخصص یا عدم تخصص کارشناس مذکور نیست با این حال متوجه نیستیم که با وجود تعداد زیاد مقالات و یادداشتهای منتشر شده توسط دکتر سهیل دلشاد که از طریق تارنمای آکادمیای ایشان[2] در دسترس همگان استچه اصراری بر تحلیل مخارج حروف در یک فیلم مستند برای گواه عدم تخصص وی وجود دارد؟ آیا احیاناً منتقد تمامی مخارج حرف را به درستی شنیده است؟ مثلاً آیا واقعاً کارشناس مجموعه در فیلم مذکور «خشایارشاه» گفته است؟ گویا ملاک تشخیص تلفظ «ه» در پایان این نام، گوش مبارک منتقد است!
وانگهی آنچه که منتقد «خشایارشا-شاه» با «پسوند شاه» میداند برای نشان دادن بهرۀ علمی وی از زبان فارسی باستان کفایت میکند. نخست اینکه نام این شاه در اصل «خشیارشا» که در فارسی باستان به شکل «x-š-y-a-r-š-a» حرف نویسی میشود. دوم اینکه نقش دستوری که منتقد برای واژۀ «شاه» به شکل «پسوند» مشخص نموده کاملاً اشتباه است و نشان میدهد منتقد آگاهی مناسبی از اصول مقدماتی، سطحی و پیش پا افتادۀ فارسی باستان ندارد. تفسیر نقش واژۀ «شاه» در نقش «بدل» در عبارت «خشیارشا شاه» از بدیهیات و مقدمات این زبان است که متأسفانه منتقد از آن آگاهی ندارد. برخلاف منتقد، معتقدیم آنچه که «بی نظیر و البته قطعا نادرست و اشتباه است» نفهمیدن اصل مطلب توضیح داده شده در فیلم است و نه آنچه که منتقد به شکل «اشتباه کارشناس» توصیف کرده است. کارشناس در فیلم مذکور در مورد نشانههای باقیمانده از واژۀ «d-a-r-y-v-h-u-š» (حالت اضافی، شمار مفرد، جنس مذکر از واژۀDārayava.u-) صحبت میکند ترجمۀ این حالت از واژۀ داریوش را به شکل صحیح «متعلق به داریوش» ارائه میدهد و بقیۀ متن کتیبه که از بین رفته است (فرزند داریوش شاه) سخن میگوید. اما به نظر میرسد که منتقد متوجه نیست هدف از این فیلم خوانش نشانههای باقیمانده بر روی شالستونهایی است که در فیلم مشاهده میشود و اینکه این نشانهها بر چه واژگان و معنایی دلالت میکنند نه روان خوانی کل متن این کتیبهها، بدین ترتیب وی بدون درک صحیح از هدف این فیلم، از شیوۀ خوانش و تحلیل ابراز شگفتی میکند. باعث شگفتی حقیقی این است که فرد مذکور بدون دانش کافی، بدون درک صحیح از مطالب بیان شده و بدون شناخت کافی از اهداف فیلم، با پیاده کردن واو به واو مطالب، آن هم به شکل پر اشتباه و ناقص سعی دارد به مخاطبین بقبولاند که کارشناس پایگاه دانش و تخصصی در این حوزه ندارد.
- شاید بد نباشد برای ختم کلام یک گواه دیگر از عدم تخصص منتقد در این حوزه و اصرار وی بر به چالش کشیدن دانش کارشناس را بررسی نماییم. از متن منتقد چنین استباط میشود که وی درک درستی از نظام نگارشی فارسی باستان ندارد زیرا وی در توصیف نشانههای هجایی خط فارسی باستان از اصطلاح غریب «آوا» استفاده میکند. همچنین وی از تفاوت بین ma و mā در خوانش این متون اطلاعی ندارد و از اینکه نشانهای که به صورت مستقل باید ma (مَ) خوانده شود و تنها در کنار a (ma-a) به شکل mā (ما) خوانده میشود نیز آگاهی ندارد. به همین ترتیب وی از کیفیت خوانش نشانههای تَ و چَ نیز مطلع نیست که در نقد خود همۀ این موارد را به شکل «ای ما ما تا چا» حرف نویسی کرده است. همچنین تعبیر وی از ضمیر اشاره به نزدیک ima- در فارسی باستان (ایمَ) که در این کتیبه در حالت رایی و شمار مفرد و جنس مذکر برای واژۀ «tacara-» (تَچَرَ) آمده است، به شکل کاملاً اشتباه «ضمیر سوم شخص مفرد»، از سطح تخصص وی آگاهی میدهد. نکتۀ شگفت انگیز این است که با این سطح آگاهی از مسائل تخصصی زبانشناسی، منتقد به کارشناس پایگاه «خوانش نامتعارف متن میخی روی شال ستون هخامنشی» و «خوانش نادرست فعل و فاعل جمله»(؟!) نسبت میدهد. بقیه موارد مانند استفاده از خط بهجای سطر آنقدر اهمیتی ندارد که وقت خوانندگان را با توضیح مکررات بگیریم. اینکه منتقد مطلع نیست از دفاع رسالۀ دکتری کارشناس دقیقاً دو سال میگذرد و اینکه وی از عنوان رسالۀ وی[3] و حوزۀ کاری وی اطلاع دقیقی ندارد، همگی مکمل نقدهای اشتباه وی در حوزۀ زبانشناسی هستند. با این پاسخ و البته پاسخی که پیشتر توسط این مرکز به خبرگزاری ایلنا داده شد، پرواضح است که در این نقد و پاسخ در حقیقت چه کسی به قول منتقد «از خوانش ابتدایی ترین واژگانها و ساختار دستوری مرتبط با متنهای باستانی» موجود در پایگاه میراث جهانی تخت جمشید «ناتوان» است و چه فردی با تمرکز بر این متون چه آثاری را منتشر نموده و چه آثار دیگری توسط وی در نوبت انتشار هستند.
- مرکز پژوهشهای کتیبهشناسی پایگاه میراث جهانی تخت جمشید از بدو تأسیس خود تا کنون فعالیتهای گسترده و عمیق بسیاری را در راستای مطالعۀ آثار نوشتاری موجود در محوطه و موزه در سه حوزۀ متون میخی، متون پهلوی و متون اسلامی انجام داده است. تعدادی از این مطالعات منتشر شده و تعدادی دیگر در مسیر انتشار هستند. بخش بزرگی از این انتشارات نیز به آثار نویافته و تاکنون منتشر نشده اختصاص یافته است. بدیهی است که بیلان کاری این مرکز انتشارات و فعالیتهای میدانی و آموزشی آن است نه پاسخ دادن به نقدهای اشتباه و آموزش مقدمات خط شناسی و زبانشناسی به برخی از منتقدین غیر متخصص در حوزۀ زبانشناسی و کتیبه شناسی. انتشار نسخۀ عیلامی کتیبۀ خشیارشا موسوم به XPl که دستکم از سال 1328 تا آغاز به کار این مرکز در مخزن نگهداری میشد و مورد توجه هیچ زبانشناس و کتیبه شناسی قرار نگرفته بود، خود نشان از تأثیر شگرف این مرکز و دانش و تخصص کارشناسان فعال در آن مانند دکتر سهیل دلشاد در حوزۀ زبانشناسی و کتیبه شناسی دارد. نکتۀ جالب این است که همزمان با کار گسترده و اثربخش علمی بر این شواهد مکتوب که دههها در مخزن موزۀ تختجمشید نگهداری شده و به متون آنها پرداخته نشده بود، موجی از انتقادات و هجمهها آغاز گردیده است. به طور دقیقتر با آغاز پروژۀ ساماندهی و مستندنگاری آثار مکتوب پایگاه هم دکتر سهیل دلشاد و هم دیگر کارشناسان متخصص در حوزۀ کتیبهشناسی و زبانشناسی مورد حملۀ افراد گوناگون قرار گرفتند. با این حال و حواشی بسیاری که برای کار این کارشناسان پیش آمد لحظهای از کار و فعالیت علمی دست نکشیدند.
- کارشناسان مرکز نیز البته میتوانند بر سبیل منتقد وارد حوزۀ دیگری از جملۀ حوزۀ کاری وی شده و آثار مکتوب و اجرایی این منتقد دارای دکترای باستانشناسی با «گرایش تاریخی» را نقد نمایند. به طور مثال یکی از آثار منتشر شده توسط منتقد مقالهای است که در آن منتقد بهعنوان نویسندۀ مسئول حضور دارد (مقالۀ منتشر شده در نشریۀ مطالعات باستانشناسی، دورۀ 8، شمارۀ 1، بهار و تابستان 1395). کارشناسان مرکز اگر بخواهند بر روش منتقد رفتار کنند قطعاً میتوانند مقاله مذکور و سایر آثار مکتوب وی را بررسی انتقادی نموده و مشکلات آن را در قالب یک گزارش خبری منتشر نمایند و از آن نتیجه بگیرند که آیا منتقد که دکترای باستانشناسی با گرایش تاریخی دارد تخصصی در حوزۀ مورد مطالعه دارد یا خیر؟! اما آیا این روش در فضای علمی روشی معمول و صحیح است؟
یا حتی میتوان بر کارهای انجام شده توسط منتقد در محوطۀ تختجمشید (به طور مثال در اراضی مجاور پارکینگ این مجموعه جهانی) با نگاه منتقدانه ورود نمود و برخی از مسائل را به شکل گزارش خبری بیان کرد. اما این کار هم به نظر کارشناسان مرکز صحیح نیست هرچند که شاید در آینده لزوم آن بر کارشناسان مسجل شود. با این حال کارشناسان این مرکز با علم به اینکه ورود به حوزۀ باستانشناسی در حیطۀ تخصص آنها نیست، مورد دوم را فعلاً مسکوت میگذارند ولی از باستانشناسان دیگر دعوت میکنند که به نقد آثار و فعالیتهای این فرد در دوران مسئولیت و فعالیت وی بپردازند تا سره از ناسره مشخص شود. البته ترجیح قاطبۀ پژوهشگران معتبر و دلسوز که نقد را با هدف اعتلای علم و در فضای علمی مطرح میکنند و نه با هدف تحریک احساسات عمومی و گُترهای نویسی، این است که مطالب انتقادی در قالب علمی و تخصصی و در نشریات معتبر منتشر گردد؛ نه در یک صفحۀ اینستاگرامی و با هدف ایجاد موج خبری در موضوعاتی که عموم مردم در آن تخصصی ندارند و طبیعتاً نمیتوانند تشخیص بدهند حق با کیست.
پایان سخن اینکه زین پس اگر از طرف منتقد مذکور مطلبی در حوزۀ تخصصی کتیبهشناسی و زبانشناسی مطرح شود، صرفاً به تذکر اشتباهات وی در فهم اصول مقدماتی زبانشناسی و کتیبهشناسی در نقد وی خواهیم پرداخت. در کنار هر سری پاسخ نیز به بررسی منتقدانه بخشی از آثار منتشر شده توسط این فرد میپردازیم تا هم مخاطبین از تصحیح اشتباهات منتقد در مطالبش (چه به شکل نقد و چه به شکل مطالب پیشتر منتشر شده) بهرۀ آموزشی مناسب ببرند و هم وقت کارشناسان این مرکز در راستای آموزش عمومی صرف شود نه نوشتن جوابیه به انتقادهای زبانشناختی سرتاسر اشتباه توسط فردی که مدرکی در حوزۀ باستانشناسی با گرایش تاریخی دارد.
[1] https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1251311
[2] https://independent.academia.edu/SoheilDelshad
[3] Studies in Achaemenid Royal Inscriptions: Classifications, Royal Scribes, Literacy, and Audiences