خبرنگار مقدمۀ گزارش را با این جمله تمام کرده است: «گروهی در مقابل بر این عقیده هستند که با توجه به جایگاه فرد به عنوان مشاور پایگاه تخت جمشید این امر بدون اشکال است». لازم به توضیح است که نتیجهگیری خبرنگار ایلنا، در رابطه با نظرات مختلف کارشناسان در مورد دست گرفتن لوح توسط متخصصین خط میخی، اگر آن را جهتدار نپنداریم قطعاً اشتباه است. در هیچ بخشی از نظرات منتشر شده توسط پایگاه میراث جهانی تختجمشید به این مسئله اشاره نشده است که: «با توجه به جایگاه فرد به عنوان مشاور پایگاه تخت جمشید این امر بدون اشکال است». بحث کارشناسان در رابطه با این بود که اولاً مشاور پایگاه از توانایی علمی و تخصص کافی در زمینۀ کار با الواح گلی برخوردار است و ثانیاً تمامی متخصصین خط میخی در کار پژوهشی با الواح، این اشیاء را در دست میگیرند و برخی حتی از دستکش هم استفاده نمیکنند. حتی استفاده از فناوری روز مانند تصاویر سه بعدی نیز در برخی از موارد پژوهشگر را از مطالعه مستقیم لوح با دستان بینیاز نمیکند. متأسفانه مشخص نیست که مباحث مطرح شده توسط خبرنگار ایلنا به چه سبب به این شکل کاملاً اشتباه و جهتدار در یک جمله خلاصه شده است.
پاسخ مربوط به «نسبت دادن» قید «احتمال» برای کتیبۀ اردشیر اول هخامنشی که در بخشی از خبر از سوی منتقد بدان اشاره شده است؛ هرچند مطلقاً ارتباطی به موضوعات مطرح شده در روزهای اخیر در رابطه با در دست گرفتن الواح ندارد و نمیتوانیم درک کنیم که ایراد گرفتن به کاربرد یک قید «احتمال» در یک مطلب کوتاه تلگرامی! اولاً چگونه میتواند تخصص یک کارشناس را مورد تردید قرار بدهد و ثانیاً استفاده از قید «احتمال» برای یک مطلب کوتاه در تلگرام در دو سال پیش میتواند چه ارتباطی با دست گرفتن لوح و توضیح محتویات آن توسط کارشناس پایگاه در بهار امسال داشته باشد. به هر ترتیب این ایراد (؟!) قبلتر در همان فضای تلگرام پاسخ داده شده است و نیازی به تکرار مکررات و بحث بر سر استفاده از یک قید نیست.
بهتر بود که منتقد که گویا در حوزۀ باستانشناسی تحصیل و فعالیت کرده است بجای پرداختن به محتوای الواح و ارزش آوایی نشانهها و سایر موارد مرتبط با آن (که البته در حوزۀ تخصصی کتیبهشناسی و زبانشناسی است و نه باستانشناسی) «ضوابط حفاظتی» مرتبط با دست گرفتن الواح گلی را بر میشمرد تا کتیبهشناسان نیز از این ضوابط حفاظتی خاص مرتبط با کار با الواحِ گلی آگاه گردند.
گرفتن لوح در دست توسط یک لوحخوان نه مورد عجیبی است و نه تازه! شاید در فضای کنونی شبکههای اجتماعی تهیه و انتشار فیلم کار با لوح گلی برای عموم تازگی داشته باشد ولی متخصصین آگاه با کمی جستجو در اینترنت با تعداد زیادی از تصاویر و فیلمهای مرتبط با معرفی و خوانش الواح برمیخورند و با کمی مقایسه متوجه میشوند که کدام کارشناس لوحخوان در کار با الواح بیشتر جانب احتیاط را رعایت کرده است. صفحۀ اینستاگرامی پایگاه میراث جهانی تخت جمشید پیشتر تعداد زیادی از این تصاویر که متعلق به متخصصین بینالمللی و سرآمد (از جمله ریچارد هلک) را منتشر نموده است و کفایت میکند.
بخش پایانی گزارش از دکتر سهیل دلشاد نقل قول شده است اما اشاره نشده است که مطلب نقل شده از وی تنها بخشی از نظرات کارشناسان در رابطه با کار با الواح است و نه پاسخ مستقیم به ایلنا یا منتقد. بنابراین این بخش از گزارش ایلنا هم کاملاً گزینشی و جهتدار تدوین شده است. بایسته بود خبرنگار محترم پاسخ مطالب مطرح شده از سوی منتقد را در این خبر مستقیماً از مشاور پایگاه یا مرکز پژوهشهای کتیبهشناسی میپرسید و آن را در خبر درج میکرد.
اما در رابطه با محتویات لوح مذکور باید متذکر شد که اصولاً استناد به محتویات یک فیلم کوتاه که به صورت عمومی منتشر شده است و جامعۀ هدف آن عموم مردم بودهاند برای گرفتن نتیجۀ مطلوب منتقد یعنی تاکید و پافشاری منتقد بر «ناآگاهی» کارشناس مربوطه، روش معمول در فضای مجازی عمومی است و همین امر سطح انتقاد را تا حد یک فضای مجازی تقلیل میدهد و درخور یک خبرگزاری رسمی کشور نیست. قاعدتاً ملاک سنجش دانش یک متخصص بر اساس نوشتههای علمی وی در قالب مقالات و کتب علمی و تخصصی است و نه بررسی واژه به واژۀ صحبتهای کارشناس مجموعه در یک فیلم کوتاه (با چاشنی استهزاء به خاطر لغزش کلامی وی در خوانش یک واژه) و یا یک پست تلگرامی!
با اینحال چون به نظر میرسد منتقد علاقه فراوانی در کشاندن مباحث تخصصی به حوزۀ عمومی و نتیجهگیری مطلوب خویش را دارد، بهتر است به چند مورد بسیار پیش و پا افتاده در حوزۀ تخصصی خط میخی و مطالعات عیلامی اشاره شود؛ باشد که سره از ناسره بازشناسانده شود.
الف. روانشاد ریچارد هلک یکی از بزرگترین پژوهشگران در حوزۀ عیلامی هخامنشی و الواح بایگانی باروی تخت جمشید بود. وی نخستین کسی بود که کتابی مفصل در رابطه با محتوای 2087 لوح از مجموعه الواح بایگانی باروی تخت جمشید در سال 1969 منتشر نمود اثر سترگ او سنگ بنای مهمی در این مطالعات گذاشت. اما آیا هر آنچه که وی خوانده و ترجمه و تفسیر و تحلیل نموده است درست است؟ آیا مطالعات عیلامی از 1969 بدین سوی تغییری نکرده است و هر چه هلک در آن کتاب گفته وحی منزل و تغییر ناپذیر است؟ پاسخ به این پرسش نه تنها برای پژوهشگران آگاه و متخصص در حوزۀ عیلامی هخامنشی و بایگانی باروی تخت جمشید بلکه حتی برای پژوهشگران واقعی در حوزههای دیگر بسیار ساده است. باعث تأسف است که این امر بدیهی و بسیار ساده را دوباره تکرار کنیم که مطالعات مرتبط با بایگانی باروی تخت جمشید از زمان انتشار کتاب هلک در 1969 تا سال اخیر پیشرفت قابل توجهی داشته است و تعداد زیادی کتاب، مقاله و پایاننامه با محوریت الواح بایگانی باروی تخت جمشید نوشته شده است. نگاهی مختصر به نمایشگاه «بازگشت به خانه» در موزۀ تخت جمشید و تنها توجه به یکی از الواح نمایش داده شده با کد PF 0732 که البته محتوای آن به شکل استند نمایشگاهی هم در موزه نصب شده است نشان میدهد که خوانش زنده یاد هلک از یک مکان چگونه از پوردَنَه به اَکمَدَنه (هگمتانه) تصحیح شده است. اگر منتقد در بازدیدهای چندباره خود از تخت جمشید در روزهای اخیر کمی به توضیحات مرتبط با الواح و همینطور استندهای نصب شده در سالن و نمایشگاه جانبی پوستر دقت مینمود متوجه این نکته میشد. مسئله تغییرات در خوانش و اصلاحات در تحلیل و تفسیر و ترجمه متون عیلامی بایگانی باروی تخت جمشید (و بسیاری دیگر از متون باستانی) امری چنان بدیهی و مبرهن است که نمیدانیم به چه علت باید وقت خوانندگان را بگیریم و این واضحات را دوباره و چندباره تشریح کنیم.
ب. اینکه توضیحات شفاهی مشاور پایگاه برای منتقد «سخت، غامض و البته غیر مسلط» است البته هیچ ارتباطی به مسئلۀ دانش و تخصص این کارشناس ندارد. برای وی بسیار آسانتر میبود که به قول منتقد با استناد به خوانش هلک، خوانش روان و ساده و مسلط ارائه بدهد، اما ترجیح مشاور پایگاه بر خواندن متن از روی لوح در همان موقعیت بوده است و نه انتقال طوطیوار آوانویسی سال 1969! این روش بهکار افراد غیرمتخصص خود علامهپندار جهت جذب مخاطبین و تأثیرگذاری کاذب بر روی عموم غیر متخصصین میآید. بدون تردید بداهه خوانی از یک لوح کار هر غیرکارشناسی نیست.
?ج. از بدیهیات پژوهش در زبان عیلامی به صورت عام و الواح اداری تخت جمشید به طور خاص توجه به مشکلات بسیار گسترده در حوزۀ معناشناسی است. همانطور که برخی از خوانشهای هلک در گذر زمان تصحیح شده است، تفاسیر وی نیز از واژگان دستخوش تغییراتی شدهاند. در همین فقرۀ اخیر بر معنی دو سه واژه آن هم بر اساس واژهنامۀ پایانی کتاب هلک ایراد گرفته شد بدون اینکه توجهی به پژوهشهای جدیدتر شده باشد که این امر هم از فقدان شناخت کافی از این مطالعات تخصصی در حوزۀ زبانشناسی و کتیبهشناسی نشأت میگیرد. با اینحال بنابر احترام به خوانندگان محترم اندکی بحث را تخصصیتر پیش میبریم باشد تا عیار کلام مورد سنجش قرار گیرد (منابع معرفی شده در موارد زیر نزد این مرکز محفوظ است):
واژۀ «ra-zí»: که در سطر دوم لوح PF 0718 نوشته شده است و در زمان هلک معنای این واژه مشخص نبوده است و وی نیز آن را در پیوند با واژۀ پیشین در سطر نخست یعنی ab-be-KI+MIN.MEŠ به شکل «قرصهای(؟)» (نان) razi ترجمه کرده است، در پژوهشهای بعدتر واژۀ razi به «انگور» معنا شده است. توجه به پیشینۀ پژوهشها در مورد همین عبارت نشان میدهد که منتقد در نقد خود از چه تعداد منابع استفاده ننموده است و چنین نتیجه گرفته است که «درحالیکه متخصص بنامی چون هَلُک تأکید دارد که هیچ راه و سرنخی برای شناخت واژهی عیلامی «رَزی» وجود ندارد اما در فیلمهای منتشر شده توسط پایگاه تخت جمشید، گوینده بدون ارائه هیچ سندی آن را انگور معرفی میکند». پر واضح است که منتقد از این مسئله اطلاع نداشته است که والتر هینتس 6 سال پس از انتشار کتاب هلک به واژۀ razi دوباره پرداخته است و در مورد این واژه با استناد به «مکاتبه با هلک» نظر جدید وی در مورد اینکه واژه نوعی «میوه» متعلق به «تاکستان» را تداعی میکند، معنای «انگور» را پیشنهاد مینماید! این معنا در واژهنامۀ عیلامی هینتس-کخ در سال 1987 نیز تکرار شده است.
تاورنیه نیز در سال 2007 بدین معنا اشاره نموده است و هنکلمن در سال 2010 نیز برای «abbebe razi» معنای نوعی غذای رَزی (نوعی غذا از انگور) پیشنهاد نموده است.
واژۀ «kur-mán»: که در انتهای سطر دوم همان لوح (PF 0718) نوشته شده است توسط هلک و تنی چند از پژوهشگران به شکل «kur-min» نوشته میشود. ایراد منتقد از خوانش مشاور پایگاه به شکل کورمَن به احتمال زیاد به علت عدم آگاهی وی از چند نظر در رابطه با شیوۀ خوانش نشانۀ میخی SAL در این واژه نشأت میگیرد. در ذیل واژۀ kurmin در واژه نامۀ پایانی کتاب هلک، به گونۀ نگارشی جایگزین به kur-man اشاره شده است. همچنین وی در تحلیل واژه به فعل عیلامی kurma- اشاره نموده است. اِستِو در 1992 میلادی در فهرست نشانههای عیلامی خود ذیل نشانۀ SAL ارزش آوایی mán را برای نگارش این واژه پیشنهاد داده است. هنکلمن نیز در 2008 عطف به همین گونههای نگارشی، پیشنهاد اِستِو و فعل عیلامی kurma- برای نشانۀ SAL در این واژه را برابر با ارزش آوایی mán پیشنهاد داده است. اگر منتقد نسبت به این تفاسیر انتقاد و اعتراضی دارد میتواند بجای تولید گزارش انتقادی در خبرگزاری، زمانی را به نوشتن مطلبی علمی در این خصوص و رد نمودن تفاسیر دیگران از ارزش آوایی نشانۀ مذکور اختصاص دهد و در مجلات معتبر منتشر نماید تا کارشناسان این مرکز نیز از دانش وی در حوزۀ تخصصی خط میخی و البته زبان عیلامی بهرهمند گردند.
عبارت «HAL.EŠŠANA ti-ib-ba ma-ik-ka₄»: که در سطور چهارم و پنجم لوح (PF 0718) نوشته شده است. هنکلمن در سال 2010 برای این عبارت معنای «مصرف شده در پیشگاه شاه» را پیشنهاد داده است. نکتۀ جالب در نقد مذکور این است که منتقد ابتدا برای «HAL.EŠŠANA ti-ib-ba» ترجمۀ «در حضور شاه» را از زبان «زبانشناسان» بدون بردن نام آن دسته از زبانشناسان پیشنهاد میکند و بعد با ارجاع به ترجمۀ انگلیسی عبارت «in behalf of the king» توسط هلک، آن را معتبر مینماید. در اینجا مشخص است که وی در انتخاب اینکه آیا هلک ترجمۀ بهتری داشته یا «زبانشناسان» بدون نام تردید داشته است چرا که اگر قرار بر پیروی بدون چون و چرا از خوانش به زعم منتقد «دقیق» باشد، او نیز باید عبارت «HAL.EŠŠANA ti-ib-ba» را به شکل «برای/به خاطرِ/ به نفعِ شاه» ترجمه نماید که دقیقاً برابر ترجمۀ «in behalf of the king» ذکر شده در ترجمۀ هلک است. ولی وی با عدول از حکم اولیه خود در پیروی بدون چون و چرا از خوانش هلک، این عبارت را با ارجاع به «زبانشناسان»(!) به شکل «در حضور شاه» ترجمه مینماید و مخاطبین را در این مخمصه گیر میاندازد که بالاخره تکلیف چیست؟ آیا باید واو به واو از ترجمۀ هلک پیروی نمود یا «زبانشناسان» دیگری هم در این میان میتوانند ابراز وجود کنند و این «زبانشناسان» دقیقاً کیستند که جسارت نموده و ترجمۀ «دقیق» هلک را دستکاری کردهاند؟ وانگهی منتقد در بررسی واو به واو صحبتهای مشاور پایگاه و ایراد گرفتن به استفاده از واژۀ «دربار» از این مسئله آگاه نبوده که بخشی از متون tibba مرتبط با شاه هخامنشی یعنی دستهای از متون که به تخصیص مواد مورد نیاز خوان شاهی در مناطق مختلف مرتبط است، در حقیقت شاهدی مهم از برنامۀ مسافرت شاه به آن مناطق است. اگر منتقد در نمایشگاه «بازگشت به خانه» توضیحات دو زبانه الواح و همچنین پوسترهای نصب شده در نمایشگاه جانبی را کمی مطالعه مینمود متوجه این امر میشد که برخی از متون از وجود «دربار شاهی متحرک» یاد میکنند. اینکه چرا مشاور پایگاه در توضیح این متن از واژۀ «دربار» پیش از نام مکان AŠ.ku-ik-na-ak-ka₄ استفاده نموده است در حقیقت توضیحی تکمیلی برای فهم بهتر متن بوده است که مقادیر مذکور چگونه و به چه علت «در پیشگاه شاه» در این مکان که نامش برای عموم مخاطبین ناآشناست «مصرف» شده است. بدیهی است که اگر مشاور پایگاه متوجه میشد که در توضیحات مرتبط با این لوح فردی با تخصصی جدا از مطالعات میخی و عیلامی قرار است استفاده از واژۀ «دربار» را به سخره بگیرد، حتماً این حجم از اطلاعات را هنگام خوانش لوح اضافه مینمود.
مهر «PFS 0007*» بر روی لوح: پر واضح است که منتقد در نقد خود متوجه نشده است اشاره مشاور پایگاه به مهر موجود بر روی لوح کدام مهر است. مهری که با کد PFS 7 یا بر اساس شماره گذاری پروژۀ بایگانی باروی تخت جمشید با کد PFS 0007* شناخته میشود حاوی کتیبۀ سه زبانه (فارسی باستان، عیلامی هخامنشی و بابلی هخامنشی) به نام داریوش بزرگ است. البته با توجه به عدم تخصص منتقد در حوزۀ تخصصی عیلامی هخامنشی و بایگانی باروی تخت جمشید، اشتباه منتقد در به چالش کشیدن این بخش از توضیحات مشاور پایگاه کاملاً قابل انتظار بود.
همانطور که در ابتدا گفته شد، پرداختن به همین چند نکته در پاسخ به نقد مورد نظر کفایت میکند. سخن پایانی تکرار این نکته است که عیار دانش و تخصص یک فرد را میتوان تنها از طریق مطالب منتشر شده توسط وی در قالب مقالات و کتب سنجید و نه توضیحات شفاهی و بداهه در فضای عمومی که هدفش آشنا کردن و ارتباط عمومی با برگزاری یک نمایشگاه است. قویاً معتقد هستیم که نه مشاور پایگاه و نه هیچ استاد بزرگ و با سابقهای هم قادر به بداهه گویی و خوانش تمامی جزئیات یک لوح در مدت زمان بسیار کوتاه نیست. هدف از تهیۀ فیلمهای کوتاه نیز آشنا ساختن عموم مردم با الواح اداری و اقتصادی دورۀ هخامنشی است. پیشتر هم به دفعات چنین فیلمهای کوتاهی از پژوهشگران دیگر مانند دکتر ارفعی و پروفسور استولپر تهیه و منتشر شده است (بنگرید به مستند شکوه تخت جمشید و یا مستند ایران از پس هزارهها). نکتۀ جالب توجه اینجاست که پیشتر از مشاور پایگاه فیلمهای کوتاه دیگری در رابطه با توضیح چند لوح گلی از مجموعۀ الواح موزۀ تخت جمشید تهیه و منتشر شده بود. گاهی انسان به این پرسش فکر میکند که آیا ارتباطی بین نقدهای اخیر از سوی افراد غیر متخصص در حوزۀ خط میخی و کلیت برگزاری نمایشگاه استثنایی «بازگشت به خانه» توسط پایگاه میراث جهانی تخت جمشید وجود دارد یا خیر؟ هدف از این نقدها آیا ابراز نگرانی واقعی در رابطه با تخریب الواح است یا تلاش برای تحت شعاع قرار دادن زحمات کارشناسان پایگاه در برگزاری این واقعۀ استثنایی یعنی بازگشت بخشی از الواح بایگانی باروی تخت جمشید به محل اصلی خود پس از نود سال دوری از آن؟
بازهم لازم به تکرار این نکته است که عیار علمی یک متخصص خط میخی را در کیفیت انتشارات وی میسنجند نه در کیفیت بداهه گویی و عدم توانایی وی در معرکه گیری، قصهسرایی و روانخوانی که این روزها در شبکههای اجتماعی بسیار رایج است! نگاه نقادانه بسیار مفید است به شرطی که نقد همراه با اطلاعات اشتباه و ناقص نباشد و ناقد متوجه باشد با چه تخصصی و در چه حوزهای نقد مینویسد و در نهایت نیز چه انتظاری از اثر نقدش خواهد داشت. آیا تحقیر نقد شونده و احیاناً تعظیم وی در مقابل دانش بالای منتقد کفایت میکند؟ یا احتمالاً فرد مورد نظر به تعبیر منتقد باید «اخراج و توبیخ» هم بشود؟ فارغ از اینکه کدام یک از دو مورد اشاره شده از اهداف منتقد است؛ پیشنهادی را به یادگار میگذاریم باشد که به کار آید: بهتر است منتقد در چهارچوب نقدی که ارائه میدهد تخصص داشته باشد (به طور مثال اگر تخصص وی باستانشناسی هخامنشی است در همان حوزه ورود منتقدانه داشته باشد)، از لحن مؤدبانهتری در نقد استفاده کند، خشم و عصبیت شخصی خود را در نوشتار منعکس نکند و صد البته پرداختن به پیشینه پژوهش را هرگز از یاد نبرد!