کمتر کسی میداند موسس موزه مردمشناسی چه کسی است؛ شخصیتی که بسیاری از باستانشناسان پیشکسوت امروز، شاگردان او بودهاند. تالیف و ترجمه کتاب در زمینه باستانشناسی و هنر و انتشار صدها مقاله در نشریههای مختلف تنها بخشی از خدمات زندهیاد عیسی بهنام در شناساندن فرهنگ و تاریخ دیرپای این سرزمین به جهانیان است.
عیسی بهنام از بنیانگذاران رشته باستانشناسی دانشگاه تهران ، از پایه گذاران موزه مردمشناسی تهران و از چهره های جهانی در باستان شناسی و هنر ایران بود که در سال ۱۲۸۵در تهران به دنیا آمد.
وی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه آلیانس و تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای تهران به پایان رسانید و دیپلم خود را در رشته ادبی به پایان رساند. در سال ۱۳۰۸ش، در نخستین گروه دانشجویان رشته باستانشناسی به فرانسه اعزام شد و در مدت هشت سال اقامت خود در فرانسه، دوره تحصیلی مدرسه لوور را در باستانشناسی پیش از تاریخ به پایان برد و به اخذ درجه لیسانس از دانشکده ادبیات در همین رشته و درجه دیپلم از مؤسسه هنر و باستانشناسی توفیق یافت. در سال ۱۳۱۶ش، وزارت فرهنگ او را برای افتتاح موزه ایران باستان به ایران فراخواند و بدین جهت بهنام نتوانست رساله دکتری خود را به پایان رساند.
او در ۱۳۱۸ش، به همراه علی سامی، مأمور کاوش در تخت جمشید شد، و از همین سال تا ۱۳۲۵ش، موزهدار ایران باستان بود. در ۱۳۱۹ش، به خدمت وزارت فرهنگ در آمد و به جای اریخ اشمیت، ریاست هیئت علمی و گروه پژوهشی تخت جمشید را بر عهده گرفت. در ۱۳۲۰ش، به تدریس در دانشگاه تهران پرداخت و رشته باستانشناسی را پایه گذاری کرد. وی چندی نیز منشیگری و مترجمی سفارت افغانستان در تهران را بر عهده داشت. «او افزون بر استادی دانشگاه، در شورای موزه های ایران، پُرکار و در کنگره مردم شناسی در پاریس سخنگو بود. همچنین او نماینده ایران برای بردن اشیا وابسته به نمایشگاه هفت هزار سال هنر ایران در پاریس بود. از دیگر کارکردهای دلسوزانه او، میتوان از نمایندگی ایران برای برپایی نمایشگاه نقاشی در مسکو و لنینگراد و پایه گذاری موزه مردم شناسی در ایران نام برد.» در سال ۱۳۳۳ش، با اخذ درجه معادل دکتری از شورای دانشگاه تهران، به دانشیاری دانشکده ادبیات و پس از آن به استادی ارتقا یافت. وی ۲۳سال در دانشگاه تدریس کرد، «عیسی بهنام چندین روز پس از مرگ همسرش، در روز آدینه 9 آذر ماه سال 1363 خورشیدی درگذشت.
خلاصه: سيري در تخت جمشيد: نحوه برگزاري جشن نوروز باستاني در نوروز سال 508 ق.م، دوباره سازي خانههاي اطراف تخت جمشيد.
در جستجوي شهرهاي گمشده
سيري در تخت جمشيد
دكتر عيسي بهنام
قسمتي از 72 ستون سنگي، سقف، «اپدنه» را به فاصله 20 متر از كف تخت جمشيد نگهداشته است. شاهنشاه ايران روز نوروز دراين تالار مينشست و نمايندگان ملل هداياي خود را در كنار تختش قرار ميدادند و به او شادباش ميگفتند.
سربازان هخامنشي با لباس مجلل و تير و كمان و تيركشهايشان در اطراف تخت پاس ميدهند. قبه نيزههايشان از طلا است. اينها با اين نيزهها نيمي از جهان را زير حكومت خود آوردند و صلح و خوشبختي مردم را تامين كردند
هر سال هزاران مسافر خارجي و داخلي به تخت جمشيد ميروند و از ديدن زيباييهايي كه پدران ما در آنجا بيادگار گذاشتهاند لذت ميبرند. از كاخهاي با عظمت كورش و داريوش [11] ياد ميشود و خاطرههاي فراموش نشدني در بيندگان بوجود ميآيد. هنگامي كه روی تخت باشكوه جمشيد دشت وسيع مرودشت را نظاره ميكنيد، چه بخاطر ميآوريد؟ بارها شاهنشاهي مانند داريوش بزرگ و خشايارشاه در همان محلي كه شما اكنون ايستادهايد ايستادهاند و منظره دشت كنار تخت را نظاره كردهاند. ولي آنچه كه آنها ميديدند با آنچه كه شما ميبينيد اختلافي دارد:
روز نوروز سال 508 پيش از ميلاد بود تازهكار تخت جمشيد سر و ساماني گرفته بود، شاهنشاه ايران داريوش بزرگ در بالاي سكوي غربي تخت در همان محلي كه اكنون هنوز كتيبهاي به خط ميخي پارسي نمايان است روي تخت مجللي نشسته بود، خدمتگزاري چتر بزرگي را در بالاي سر او نگهداشته بود خشايارشا وليعهد جوان در کنار پدرش ايستاده و پشت سر پادشاه و وليعهد صدراعظم كشور «ويچيره» و «وزرگ فرامدار» رئيس كل قواي نظامي و «موبد موبدان» و صاحبان مناصب عالي كشور ايستاده بودند.
شاهنشاه روي تخت نشسته وليعهد (خشايارشا) در كنارش ايستاده و منصبداران ديگر نيز در عقب او قرار گرفتهاند
نمايندگان ملل شاهنشاهي هدايايي مانند دستبند زرين و اسبهاي زيبا براي شاهنشاه به عنوان هديه نوروز ميآورند
بيش از دو هفته بود كه چادرهاي مجلل كه لبههايشان را با منگولههاي زرين زينت كرده بودند سراسر دشت را پوشانيده بود، نمايندگان ملل از بلخ و سغد و بلوچستان و سيستان و تپورستان و گيلستان تاملط (كنار درياي مديترانه) در كنار درياي يونان و مصر و حبشه و آسياي صغير و قفقاز و غيره و غيره همه با هداياي گرانبها براي بزرگداشت شاهنشاهي [12] ايران و تبريك به شاهنشاه و تقديم هدايا بسوي پايتخت كشور بزرگي كه « از سند تا كوشان( حبشه) و از درياي يونان تا خليج فارس»وسعت داشت آمده بودند».
صنعتگران «ماد» چنين گلدانهاي سيمين زراندود به عنوان هديه براي شاهنشاهان خود به تخت جمشيد ميآوردند
شاهنشاهان چنين خنجرهاي زرين بر كمر ميبستند و در چنين جامهاي زرين مينوشيدند
در ميان هدايا گذشته از جارهاي زرين و سيمينكار هنرمندان آسياي صغير و طاقههاي شال كشمير و خراسان و اسبهاي زيباي گرگان و قوچهاي مرتع سرستان و حتي شترهاي دو كوهانه خوارزم چيزهاي جالب ديگر مانند بچهشيرها و پوست پلنگ و گردونههاي مجلل و غيره و غيره نيز ديده ميشد.
ابتدا نمايندگان «تمام ملل» از مقابل شاهنشاه در پاي تخت گذشتند. صداي هلهله و زنده باد به آسمان بلند بود و اين كار تا چند ساعت از آفتاب گذشته به طول انجاميد. فقط روساي نمايندگان ميتوانستند به بالاي تخت براي نزديك شدن به شاهنشاه بروند زيرا تخت جمشيد با وجود وستعش گنجايش تمام آنهايي را كه براي عرض شادباش آمده بودند نداشت.
شاه از بالاي سكو با همراهانش به آهستگي و با وقار از در جنوبي وارد تالار بزرگ آپادانا شد، 72 ستون سقف اين تالار بزرگ را در ارتفاع 20 متر از كف تخت نگهداشته بود.
نمايندگان ملل يكايك هداياي خود را در پاي تخت شاهنشاه قرار دادند در حوالي نيمروز شاهنشاه با عدهاي از خواص و صاحبان مناصب عالي از مادها و پارسها از تالار آپادانا خارج شدند و به سوي تالار تخت «تالار صد ستون» روان گرديدند. در آنجا انواع خوراكهاي لذيذ روي سفرههاي زيبا در جامهاي زرين و سيمين قرار داده شده بود. مدتي به صرف غذا و نوشيدن شرابهاي شيرين لذيذ شيراز گذشت و سپس شاهنشاه و همراهانش از همان راهي كه به تالار تخت آمده بودند مجدداً به تالار «اپديه» مراجعت نمودند.
گذشته از اين مجلس كه از نزديكان شاهنشاه و مرتبهداران و سران لشگر و از اين نوع اشخاص تشكيل يافته بود در پهنه [13] دشت وسيع مرودشت خدمه و آشپز و پبيشخدمت و كارگرهاي مختلف از قبيل سنگتراش و چوپان و برزگر و نجار و نقاش و تمام صنعتگران نيز آنروز جشن مجلل نوروز را برپا كرده بودند اما امروز جز آثاري از تخت جمشيد از خانههاي اين مردم كه از مجموع آنان كشور بزرگ شاهنشاهي ايران بوجود ميآيد اثري برجا نيست.
البته در كنار تخت نزديك ديوارهاي سنگي غربي و جنوب غربي هنوز باقيماندههاي ستونهاي زيباي منزلهاي درباريان و نزديكان شاهنشاه به چشم ميخورد و منتظر روزي است كه دانشمند باستانشناسي بسراغشان برود و خاك دو هزار وپانصد ساله را از رخشان بردارد و از آنها پرسشهايي كند.
ولي از خانههاي درباريان كه بگذريم ديگر چيزي به چشم نميخورد و ديوارهاي خشتي خانه دهقانان چنان با كف زمين يكسان شده كه كوچكترين اثري از آنان نيست.
با اين حال من رفت و آمد آنان را در كنار تخت و سرتاسر مرودشت تا كنار رود پلور ميبينم. چگونه امكان داشت كه كاخهاي مجللي چون تخت جمشيد در دامنه كوه رحمت باشد و شهري در كنارش بوجود نيامده باشد آنها بدون شك نميتوانستند تمام سال را زير چادر بسر برند زيرا در ناحيه تخت جمشيد و مرودشت در زمستان بارانهاي شديدي ميآيد و هوا آنقدر گرم نميشود كه بتوان در زير چادر زندگي كرد.
شما كه در مقابل سنگتراشيهاي كاخ مجلل تخت جمشيد حيرانيد آيا ميل نداريد قدم فرا نهيد و راجع به صنعتگراني كه اين شاهكارها را بوجود آوردهاند و از روي تواضع و فروتني حتي نخواستهاند نام خود را در گوشه آن به ياد شما بياورند تحقيقي كنيد يا صحبتي كنيد؟
تصور اينكه در ميان اين كارگران و هنرمندان افرادي از ملل مختلف به چشم ميخورد و از تمام اين ملل بود كه شاهنشاهي ايران بوجود آمده بود و در راس آنها مردم پارس و ماد قرار داشتند كه در آغاز بيشتر مناصب بدست آنها بود. داريوش بزرگ با نظر بلندي كه داشت تدريجاً مناصب عالي را به مردمان ملل غير فارسي و ماد نيز محول نمود. هنوز نقش نمايندگان «تمام ملل» كه تخت شاهنشاه را روي سر خود گرفتهاند در ويرانههاي تخت جمشيد مشهود است، اين ملتها كه قرنهاي متمادي از صلح و آسايش محروم بودند حكومت پارسها را با كمال شادي پذيرفتند زيرا اين پارسها بودند كه توانستند براي قرنها همانطوريكه خشايارشاه در يكي از كتيبههاي كاخ خزانه ميگويد « صلح و آرامش و خوشبختي را براي مردمان آماده نمايد» و همين شاهنشاه اضافه ميكند «من تمام اين كارها را با كمك خداي بزرگ اهورامزدا انجام دادم». [14]
نمونههاي ديگري از هداياي نوروز كار هنرمندان «ماد»
نمونهاي از هداياي نوروز كار هنرمندان «ماد »