نفش برجسته عیامی

پيش از آمدن آريائيان به پارس، اين ناحيه زير نفوذ بوميان خوزستان بوده و از اينان آثاري در گوشه و كنار فارس و بويژه جلگه مرودشت (مثلاً) در تپه سبز در داخل شهر مرودشت، در تپه ماليان يا انشان قديم در كناره غربي جلگه مرودشت)بدست آمده است كه مي رساند مردمي با فرهنگ و در فنون و زندگي شهري پيشرفته بوده‌اند. يكي از آثار آنان نقش برجسته‌اي بوده كه بر سينه كوه نقش رستم تراشيده بوده اند و بعدها بهرام دوم ساساني آنرا حك كرده و نقش خود و درباريانش را جايگزين ساخته است.

اما از نقش عيلامي مختصري مانده است ومي‌شود آنرا با توجه به يك سنگ تراشي عيلامي ديگري كه در گورانگون ممسني بيادگار مانده، تا اندازه‌اي باز شناخت. حجاري عيلامي نقش رستم در مجلسي مستطيلي شكل به درازاي 7 متر و بلندي 2.5 متر تراشيده شده بود، و اصلا يك خدا و خداي بانو (الهه) عيلامي را نشان مي داده است كه به حالت نيم رخ  رو به سوي چپ بر تختي مزين به نقوش مار نشسته بوده اند و گروهي برايشان نياز مي آورده اند ويا نيايششان مي كرده اند.

هنوز نقش مارها را به خوبي مي توان ديد و قسمتي از پيكرهاي دو ارونگ نشين نيز قابل تشخيص است. در دست راست مجلس و پشت سر تخت، خدايي عيلامي، مردي با ريش و موي انبوه  و بلند و دستها به سينه گذارنده به حالت احترام ايستاده، رو به موجود الهي دارد. كلاه وي گرداست و با بندي بسته شده و قسمت پيشين آن جلو آمده، و چون نقابي بالاي پيشاني سايه اندخته است، ردايش بلند است و تا پاشنه پا مي رسد و گويا حاشيه مزين داشته است. قرائني در دست است كه مي رساند وي يك پادشاه عيلامي بوده است كه به پرستش خدائي و الهه اي عيلامي ايستاده بود.

كمي دورتر، در سوي چپ تخت دومي، اثري از يك شخص ديگر ديده مي شود كه دامن زنگوله مانند پوشيده است و احتمالا يكي از پرستندگان بوده است. بقيه نقش محو شده، تنها در سمت چپ مجلس، سر و نيم تنه يك نفر ديگر مشخص است. وي تاجي كنگره دار بر سر نهاده  و رو به طرف راست يعني مقابل اورنگ نشينان و مرد بلند ريش دارد. و با مطالعه اندازه نقش‌ها مي توان فهميد كه اين تاجدار، روي تختي نشسته بود. هويت وي معلوم نيست. اما چون بي ريش است و رخساره‌اي ظريف دارد او را يك ملكه مي دانند كه روبروي همانند و شوهر خود نقش شده است.

در مورد تاريخ اين نقش عقايد مختلف است هرتسفلد و گروهي به پيروي از وي قدمت آن را به 4000 سال پيش مي رسانند ليكن تاج كنگره دار ملكه و كلاه نوك تيز و جلو آمده پادشاه عيلامي را از نقوشي مي شناسيم كه تاريخشان حدود 800 تا 600 ق. م. مي باشد. از سوي ديگر، دو اورنگ نشين و بويژه تخت ماردار آنان همانند نقوش گورانگون مي باشد كه به تازگي به حدود 1200 ق.م تخمين زده شده اند. بنابراين گمان مي رود كه حجاري عيلامي نقش رستم در دو دوره كنده شده: يكي در اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد (دو ارونگ نشيني كه در ميان نقش اند). و ديگري در حدود 700 ق. م. (شاه و ملكه اي كه در دو سوي نقش اند).

علت كندن اين نقش بر سينه كوه نقش رستم مشخص نيست. چون در اينجا منبع و جوي آبي بوده است و راهي از پاي كوه مي‌گذشته، مي توان پذيرفت آن پادشاه عيلامي كه اين نقش را به يادگار گذاشته، مي خواسته رهگذاران  آيندگان مقام و دين داريش را نيك بدانند. به هر حال وجود اين نقش و جوي آب و راه كاروان رو مطمئناً در جلب هخامنشيان براي كندن و ساختن آثار خود در اينجا بي تأثير نبوده است.